وابستگی عاطفی
آنچه باید درباره وابستگی عاطفی بدانیم
👇👇👇
موانع درونی که در این مبحث به آنها می پردازم، از نظریه علمی طرحواره درمانی گرفته شده است. این نظریه جدید و عمیق را روان درمانگر مشهور «جفری یانگ» طراحی کرده است.
همیشه فکر می کند باید هر کاری کند تا دوستش ناراحت نشود. ممکن است حتی توهین طرف مقابلش را تحمل کند اما به خاطر این که از دستش ندهد، هیچ اعتراضی نمی کند. وقتی دوستش دو روز می رود مسافرت چنان مضطرب می شود که گوشی از دستش نمی افتد و مدام می خواهد با او در تماس باشد. زندگی روزمره ای برای دوستش نگذاشته از بس اصرار دارد که همیشه با هم باشند.
ممکن است وابستگی خودش را به هرکدام از شکل های زیر نشان دهد:
👇👇👇
۱٫ صمیمی نمی شوم، چون وابسته ام
بعضی ها رابطه اجتماعی شان عالی است اما هیچ دوست صمیمی ای ندارند. آن ها رابطه ها را مهندسی می کنند. همیشه رابطه ها را تا مرز عاطفی یا صمیمی شدن نگه می دارند و از آن جلوتر نمی روند. نه این که صمیمیت نخواهند. اتفاقا از نیاز بیش از حد به محبت و صمیمیت است که آن ها پیش تر نمی روند. آن ها می ترسند که از دست بدهند، برای همین اصلا وارد بازی صمیمیت نمی شوند.
۲٫ می چسبم، چون وابسته ام
رایج ترین شکل صمیمیت چسبیدن به عزیزان است. این نوع از وابسته ها همیشه می خواهند با عزیزانشان باشند. آن ها جوری ور دل عزیزانشان هستند که عزیزانشان احساس می کنند دارند خفه می شوند. به این نوع از وابسته ها هیچ تفریح و سفری بدون عزیزانشان نمی چسبد. آن ها هرکاری می کنند که عزیزانشان ناراحت نشوند اما دست آخر هم عزیزانشان دقیقا از همین چسبیدن بیش از حد ناراحت می شوند.
۳٫ به هیچ رابطه ای احتیاج ندارم، چون وابسته ام
دیده اید آدم هایی را که خانواده را رها می کنند و در شهری کیلومترها دورتر زندگی می کنند و می گویند ما هیچ احتیاجی به رابطه عاطفی نداریم؟ این آدم های به ظاهر قوی ممکن است در درون خودشان کاملا وابسته باشند. آن ها نقاب این سوپرمن غیراحساسی را به صورتشان زده اند تا زخم دردناک وابسته بودن به عزیزان را احساس نکنند.
وقتی طرف مقابل وابسته است
وابستگی یک دام است. ممکن است اولش خیلی خوشمان بیاید که یک نفر این قدر دوست دارد وقتش را با ما بگذراند. ممکن است از این که کسی این قدر به ما محتاج است، احساس غرور کنیم. ممکن است همه این ها را به پای دوست داشتنش بگذاریم. واقعیت اما این است که به زودی از این فاز می گذریم. به زودی از این که او این قدر به ما چسبیده، خسته می شویم. به زودی دلمان برای رفقای قدیمی تنگ می شود، چون طرف مقابلمان هیچ وقتی برای بودن با آن ها برایمان نگذاشته است.
وابستگی از کجا می آید؟
👇👇👇👇
از دست دادن والدین
مرگ والدین یا جدایی فیزیکی طولانی مدت به هر شکلی، مخصوصا در سال های اول زندگی می تواند ما را مستعد وابستگی کند. روان کودک نمی تواند این جدایی را هضم کند و این باور در ذهنش شکل می گیرد که دنیا جایی است که ما در آن عزیزانمان را از دست می دهیم و این ترسناک است. در بزرگسالی او هر کاری می کند تا دوباره از دست دادن را تجربه نکند. چه با چسبیدن به عزیزان، چه با صمیمی نشدن چه با بیش از حد مستقل بودن.
پدر و مادر سرد
فقط نبودن فیزیکی پدر و مادر نیست که بچه ها را مستعد وابستگی می کند. اگر پدر و مادر محبتشان را از فرزند دریغ کنند، او را نوازش نکنند و در آغوش نکشند، قربان صدقه اش نروند یا به هر شکلی پیام دوستت دارم را به او نرسانند، کودک مستعد وابستگی می شود. او در بزرگسالی به هر دری می زند تا این کمبود دوران کودکی را جبران کند. معمولا اولین پیام صمیمیت از طرف دیگران او را در تله می اندازد و هر کاری می کند تا لذت چشیدن محبت را از دست ندهد.
پدر و مادر لوس کننده
همیشه اتفاق های بد در کودکی باعث بی محبتی نمی شود. بعضی وقت ها دلیل وابستگی ما در بزرگسالی این است که والدینمان بیش از حد به ما محبت کرده اند. آن ها هیچ حدی برای محبتشان نداشته اند. آن ها به خطاهای ما بی توجه بوده اند، چون دوستمان داشته اند، بیش از حد سرویس داده اند، چون دوستمان داشته اند و به ما نازک تر از گل نگفته اند، چون دوستمان داشته اند. نتیجه این دوستی خاله خرسه این شده که ما اشل محبت دیدن را گذاشته ایم در همان حدی که والدینمان به ما داده اند.
پدر یا مادر وابسته
وقتی پدر یا مادر ما خودشان وابسته باشند، حتی اگر به ما محبت کافی کنند، احتمال وابستگی در ما زیاد می شود. چطور؟ رابطه پدر و مادر ما با هم اولین تصویر رابطه عاطفی است. ما ناخودآگاه می خواهیم خودمان را هم شکل والدینمان کنیم. اگر دختر باشیم و مادر ما بیش از حد به پدرمان وابسته باشد، ناخودآگاه فکر می کنیم رابطه خوب یعنی شکل مادر عمل کردن یعنی وابستگی. اگر هم پسر باشیم و پدری وابسته داشته باشیم، همین طور. الگوهای رابطه تا آخر عمر می توانند روی ما موثر باشند.
مهاجرت های مداوم
گاهی هم بیش از حد مهاجرت کردن از این شهر به آن شهر، باعث وابستگی ما می شود. ما در کودکی سعی می کنیم شبکه عاطفی و اجتماعی خودمان را علاوه بر خانواده با همسن و سال هایمان در محله یا مدرسه شکل دهیم. وقتی خانواده به هر دلیلی هر چند سال مهاجرت می کند و ما از دوستانمان دور می شویم، در بزرگسالی به جدایی حساسیت پیدا می کنیم و می خواهیم به هر شکلی جلویش را بگیریم حتی با وابستگی.
راهکار هایی برای کاهش وابستگی
👇👇👇
۱– خودتان را دوست بدارید: مشکل اغلب افراد وابسته این است که معمولاً خود را دستکم میگیرند و به خویش توجهی نشان نمیدهند. آن ها درباره خود احساس خوبی نداشته، خود را دوست ندارند و به همین علت به خودشان فرصت نمیدهند که به اهداف بزرگشان برسند. آن ها احساس میکنند که استحقاق لازم را ندارند، کمتر با خود خلوت میکنند و بیشتر دیگران را دوست دارند. برای رفع این مشکل باید باور داشته باشیم که خوب هستیم و آنچه هستیم فوقالعاده و افکار و احساساتمان نیز درست و مناسب است. در واقع ما درست در همان جایی قرار داریم که امروز و در این لحظه باید در آن میبودیم.
۲- سطح عزت نفستان را افزایش دهید: وابستگی عاطفی همواره با عدمعزت نفس ارتباط دارد. غیرممکن است که در عین وابستگیهای شدید احساسی، از عزت نفس بالایی برخوردار باشید. اولین راه حل برای غلبه بر وابستگی عاطفی، آن است که بدون شکنجه و عذاب و تخریب فکری، با مهربانی عمیقاً بهخودتان عشق بورزید.
۳– تغییر رفتار: یکی دیگر از کارهایی که شما میتوانید انجام دهید، افزایش فاصله زمان تماسهایتان است. بهتر است در زمان وسوسه برای برقراری تماس، خودتان را به کارهای دیگری مشغول کنید و اعتقاد داشته باشید که میتوانید از میان این حادثه با بلوغ بیشتر خارج شوید و رنج و دلتنگی را تحمل کنید.
در پایان به شما توصیه می کنم که با یک مشاور در این زمینه صحبت کنید تا بتوانید رابطه دقیقتر و سالمتری داشته باشید.
این مطلب در رابطه با وابستگی عاطفی می باشد.
وابستگی عاطفی، وابستگی عاطفی، وابستگی عاطفی